اگرچه طی سه دهه ی گذشته مطالعات متعددی در حوزه ی آزمون زدگی (واشبک) انجام شده است، چگونگی آزمون زدگی جو کلاس های آموزش کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است. به طور خاص، نحوه تاثیر آزمون زدگی (واشبک) در دوره های مهارت گفتار، جایی که جو کلاس تاثیر چشمگیری در میزان تعاملات کلاسی دارد، تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است. در همین راستا پژوهش حاضر تلاشی در جهت بررسی نحوه اثرگذاری آزمون آیلتس بر فضای کلاس می باشد. بدین منظور دو کلاس گفت و شنود، که یکی آیلتس محور و دیگری عمومی بود و هردو توسط یک استاد تدریس می شدند، به مدت هشت جلسه مورد مشاهده قرار گرفتند. همچنین، زبان آموزان در دوره های مذکور به یک پرسشنامه در مورد جو کلاس پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون های آماری پارامتری و غیرپارامتری انجام شد. نتایج آزمون تی مستقل حاکی از وجود تفاوت در بعد "انسجام دانش آموزان" و "بررسی و تحقیق" بود. علاوه بر این، آزمون خی حاکی از این بود که دو کلاس مذکور از لحاظ بسامد بعضی از رفتارهای کلاسی با هم متفاوت هستند، که تفاوت مذکور را می توان مصداق آزمون زدگی دانست. در مجموع اما، تاثیر آزمون آیلتس بر فضای دوره ی آمادگی گفت و شنود را می توان مثبت قلمداد کرد.

طی سال های اخیر، آگاهی نسبت به اهمیت "دانش ارزشیابی معلمان" و همچنین "باورهای آنان در مورد اهداف ارزشیابی" افزایش یافته است چرا که باورها و برداشتهای معلمان درمورد اهداف ارزشیابی، نقش مهمی درآموزش و یادگیری دانش آموزان دارند. به همین میزان، سواد ارزشیابی معلمان زبان نیز حائز اهمیت است چرا که به نظر می رسد این امر رابطه تنگاتنگی با عقاید آنان در مورد اهداف ارزشیابی داشته باشد. لذا، بر اساس دانش موجود، مدلی نظری در بر گیرنده ی رابطه احتمالی بین "دانش ارزشیابی معلمان" و"برداشتهایشان از اهداف ارزشبابی" پیشنهاد، وسپس با استفاده از "روش معادلات ساختاری" بررسی شد. داده های مورد نیاز، با استفاده از مقیاس "سنجش دانش ارزشیابی معلمان" و مقیاس "سنجش باورهای معامان در مورد اهداف ارزشیابی" از 136 معلم زبان انگلیسی گردآوری شد. برای بررسی میزان هماهنگی بین پاسخهای معلمان و مدل پیشنهادی در این مطالعه، از "روش معادلات ساختاری" استفاده شد. نتایج حاکی از وجود همخوانی نسبی (X2=1541.595; df=887, p< .5; RMSEA=.074; CFI=.852) میان مدل نظری و داده های پژوهش بود، یعنی مدل نظری قادر است میزان قابل توجهی از تغییرات در دو ساختار را توضیح و پیش بینی کند. همچنین، نتایج نشان داد که میان دو مولفه ی "دانش ارزشیابی معلمان" و"برداشتهایشان از اهداف ارزشبابی" همبستگی نسبتا بالایی وجود دارد (r= .273). علاوه بر این، میان "سطح دانش ارزشیابی معلمان" و باور آنان به "بهبودی آموزش و یادگیری" و "مسئول پذیر کردن دانش آموزان از طریق ارزشیابی" رابطه مستقیمی پیدا شد. امید است یافته های فوق برای دست اندرکاران سیاست های آموزشی بخصوص در دوره های تربیت معلم زبان و ضمن خدمت مفید و راهگشا باشد.

 چشم انداز زبانی شامل تمام علائم بصری و متنی نمایش داده شده در فضاهای عمومی است. این علائم زبانی دو عملکرد اساسی دربر دارند: عملکرد اطلاع رسانی و عملکرد نمادین. با توجه به اطلاعات به دست آمده از این دو تابع، می توان ماهیت واقعی سیاست های زبان و بازتاب آن در عمل را کشف کرد. از سوی دیگر، ایدئولوژی زبانی هر فرد می تواند عاملی مهم در زبان یا زبان های نمایش داده شده در حوزه عمومی بشمار آید. همچنین، روند جهانی شدن از اهمیت بسزایی در مطالعات زبانی برخوردار میباشد. تا به امروز، مطالعات بسیاری به کنکاش در چشم انداز زبانی شهرها در سراسر جهان پرداخته اند. با این حال، پژوهشی در رابطه با این حوزه ی مطالعاتی در کشور ما صورت نگرفته است. ما با استفاده از روش تلفیقی، برخی از خیابان های منتخب در اهواز و شیراز را مورد مطالعه قرار دادیم. برای این منظور، جمع آوری داده ها از فضای هر دو شهرستان و افراد تصمیم گیرنده در زمینه ی ساختار زبانی بر روی علائم و تابلوها به عمل آمد. آمار توصیفی و استنباطی و همچنین روش های کیفی در تجزیه و تحلیل داده مورد استفاده قرار گرفت. یافته های عمده حاصل از پژوهش حاضر حاکی از تطابق بین سیاست های زبانی مربوط به وضعیت زبان رسمی وجایگاه آن به نسبت زبان های خارجی و بازتاب واقعی این سیاستها درعمل میباشد . با این حال، انسجام کمتری میان حضور زبان های اقلیتی برروی علائم عمومی و سیاستهای زبانی مربوطه مشاهده شد. با توجه به وضعیت انگلیسی در چشم انداز زبانی باید متذکرشویم که این زبان هر دو عملکرد اطلاع رسانی و نمادین را ایفا کرده، هرچند نقش نمادین را به نسبت بیشتری ایفا کرده است. نتایج این پژوهش به طور یکسان کاربردهایی برای حوزه ی آموزش زبان و همچنین سیاست گذاران زبان خواهد داشت.

. تا قبل از ظهور پدیده ی جهانی شدن، انسان ها به دلیل وجود موانع فیزیکی در حمل و نقل و ارتباطات، با دیگر فرهنگ ها و زبان ها آشنایی چندانی نداشتند. لذا طبیعی بود که در چنین شرایطی انسان ها به فرهنگ خود تعلق خاطر داشته باشند. امروزه اما در این دنیای جهانی شده و بویژه با گسترش و سیطره ی زبان انگلیسی، تغییرات بی سابقه ای در شیوه ی زندگی انسان ها رخ داده است. انسان امروزی دیگر دنیا را صرفا از پشت عینک فرهنگ بومی خود نمی بیند. بسته به شرایط و پیشینه، شهروندان دنیای جهانی شده ی امروز از لحاظ میزان تعلق خاطر به فرهنگ بومی با یکدیگر متفاوت هستند. پژوهش حاضر به این پرسش می پردازد که تجربه ی یادگیری زبان انگلیسی، به عنوان یکی از مصادیق مهم سرمایه ی سمبولیک تا چه اندازه بر میزان تعلق خاطر دختران دانش آموز دبیرستانی تاثیر می گذارد. همچنین به این پرسش پرداختیم که آیا سرمایه ی مادی، که در تحقیق حاضر به عنوان جایگاه اجتماعی تعریف شده است، رابطه ی میان سرمایه ی سمبولیک و دلبستگی به فرهنگ بومی را تحت تاثیر قرار می دهد یا نه. بدین منظور تعداد دویست و بیست و پنج دانش آموز دختر دبیرستانی در اهواز به دو پرسشنامه، یکی مربوط به دلبستگی به فرهنگ بومی و دیگری در مورد جایگاه اجتماعی، پاسخ دادند. تحلیل داده ها که از طریق آزمون های همبستگی، رگرسیون های خطی چندگانه و تحلیل واریانس انجام شد حاکی از وجود ضریب های همبستگی بالا میان سرمایه ی سمبولیک و مادی از یک طرف و تعلق خاطر به فرهنگ بومی از طرف دیگر بود. یافته های این تحقیق را می توان در حوزه ی سیاست ها و روش های آموزش زبان، آموزش ارزش های اخلاقی و دینی، و سیاست های فرهنگی به درد بخور دانست.

 آزمون زدگی(واشبک) به صورت بالقوه می تواند تمام جنبه های آموزش را تحت تاثیر مثبت و منفی قرار دهد. از میان جنبه های متعدد آموزش که در معرض آزمون زدگی هستند، داوطلبان آزمون و فرایند یادگیریشان برای آزمون به ندرت مورد پژوهش واقع شده اند. پژوهش حاضر تاثیر برداشت داوطلبان کنکور کارشناسی ارشد زبان انگلیسی از ساختارو اهداف این آزمون بر یادگیری آنها در طول دوره آمادگی برای کنکور را موردبررسی قرار داد. به این منظور، 110داوطلب شرکت در آزمون کارشناسی ارشد رشته زبان انگلیسی به دو پرسشنامه" برداشت از آزمون" و "آمادگی برای کنکور" پاسخ دادند. نظریه انگیزشی "امید-ارزش"، برگرفته از روانشناسی یادگیری، به عنوان چهارچوب نظری و"تحلیل مدل معادلات ساختاری" به عنوان رویکرد آماری مورد استفاده قرار گرفتند. این رویکرد چگونگی میانجی گری دو عامل انگیزشی "امیدبه موفقیت" و "ارزش آزمون" بر میزان و چگونگی آمادگی برای کنکور را ممکن می سازد. نتایج نشان داد که عامل "امیدبه موفقیت" بیش از "ارزش آزمون" روند آمادگی برای کنکور را پیش بینی می کند.نتایج آزمون (تی) تک نمونه ای حاکی از آن بود که داوطلبان، روش های آمادگی خود برای آزمون ارشد را با ساختار و نیازمندیهای این آزمون تطبیق دادند. همچنین تحلیل واریانس نشان داد که عوامل "مهارت های شرکت در آزمون" و "استنباط از ساختار آزمون" در میان دانشجویان دانشگاه های سطح علمی پایین تر بیشتر تحت تاثیر آزمون زدگی قرار گرفتند.

اهمیت خواندن زبان خارجی توسط زبان آموزان ایرانی غیر قابل انکار است. بیشتر دانشجویان باید تا حد قابل قبولی مهارت درک مطب را داشته باشند که بتوانند در محیط آکادمیک عملکرد قابل قبولی داشته باشند. اززمان شروع تحقیق بر روی استراتژی های یادگیری زبان، محققان در زمینه بهبود مهارت خواندن زبان های خارجی به بررسی استراتژی های خواندن توسط زبان آموزان و ارتباط بین مهارت خواندن و استفاده از استرتژی های خواندن پرداخته اند. این مطالعه بر آن است تا به بررسی تاثیر جنسیت و قومیت درسبک حل مسئله و استراتژی های خواندن از طریق تحلیل چند متغیره بپردازد. بعلاوه در این تحقیق میزان استراتژی هایی که توسط زبان آموزان ایرانی استفاده میشود مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. همچنین این مطالعه به تاثیر جنسیت درارتباط با سبک حل مسئله و استراتژیهای خواندن می پردازد. شرکت کنندگان شامل 125 پسر و 75 دختر از پنج قومیت (کرد، دزفولی، بهبهانی، بختیاری و عرب) بودند. یافته های تحقیق نشان داد که بیشترین مهارتهائی که توسط این دانش آموزان در مهارت خواندن استفاده میشدند مهارت استفاده از منابعی مانند استفاده از فرهنگ نامه است و کمترین استراتژی هائی که توسط آنها به کار گرفته میشود استراتژی خواندن از طریق بحث و گفتگو با یکدیگر بود. نتایج همچنین حاکی از آن بود که بسامد استفاده از استراتژیهای کلی درک مطلب از سایر انواع استراتژی بیشتر بود و استراتژیهای حمایتی و استراتژیهای حل مساله در رده های بعد قرار داشتند. نتایج تحلیل چند متغیره نشان داد که ارتباط معنا داری میان جنسیت ، استفاده از استراتژیهای خواندن و سبک های حل مسئله وجود ندارد. از طرف دیگر نتایج حاکی از این بود که سبک حل مساله در میان قومیت های مختلف متفاوت است. به طور خاص، میان کردها و دزفولی تفاوت معناداری در گرایش به سبک حل مساله وجود داشت. و دست آخر اینکه،میان استراتژیهای خواندن وسبکهای حل مسئله همبستگی معناداری وجود داشت و جنسیت شرکت کنندگان تاثیری در این همبستگی نداشت.

 

اخیرا مدرسه به عنوان یک سازمان جدید توصیف می شود (دیویت و اسلید، 2014، گرونرت و ویتاکر، 2015). جو سازمانی مدرسه که نشان دهنده سلامت مدرسه می باشد، عمدتا مورد بی توجهی قرار گرفته و باعث بروز مشکلاتی گردیده است که باید نسبت به آن توجه جدی داشت. در تحقیقات جو سازمانی، مفهوم جو سازمانی به عنوان یک عامل موثر بر رضایتمندی شغلی افراد پیشنهاد می گردد (اشنایدر و باربرا، 2014). در پیشینه تحقیق، پژوهشهای محدودی در زمینه رابطه جو سازمانی و رضایتمندی شغلی دبیران زبان انگلیسی صورت گرفته و بیشتر تحقیقات جو سازمانی بر موضوعات صنعتی و تجاری تمرکز کرده است. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین جو سازمانی و رضایتمندی شغلی است و اینکه چگونه عوامل جو سازمانی ممکن است رضایتمندی شغلی معلمان زبان انگلیسی را تحت تاثیر قرار دهند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، نمونه پژوهش از 128 دبیر زن و مرد از دبیرستانها و زبانکده ها در اهواز تشکیل شد. پرسشنامه جو سازمانی مدرسه ابوسعد و هندریکس (1995) و مقیاس رضایتمندی شغلی شارما (2001) توسط معلمان پاسخ داده شد. ضریب پایایی آلفا برای پرسشنامه جو سازمانی و مقیاس رضایت شغلی به ترتیب 0.85 و 0.80 بود. همبستگی به دست آمده نشان داد که بین جو سازمانی و رضایت شغلی دبیران زبان انگلیسی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتیجه آزمون مستقل نشان داد که بین جو سازمانی دبیرستانها و زبانکده ها ارتباط معنا¬داری وجود دارد، به این معنا که زبانکده ها از جو سازمانی بهتری برخوردارند. همچنین، تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان ابعاد جو سازمانی، مدیریت رهبری مدرسه و سیستم پاداش بیشترین تاثیر را بر رضایتمندی شغلی معلمان زبان انگلیسی دارد. کاربرد های آموزشی و مدیریتی حاصل از این پژوهش نیز به طور مفصل و مشروح مورد بحث قرار گرفته است.

علی رغم پایه های نظری قوی ارزشیابی پویا که ریشه در مفهوم ناحیه ی توسعه ی تقریبی وای گوستکی دارد (وای گوستکی، 1978) به وسیله ی معلمان زبان اتگلیسی به طور گسترده استفاده نشده است. ان ها منقعد ند که ارزشیابی پویا برای فراهم کردن اموزش از طریق دو نفره برای کلاس های پر جمعیت قابل اجرا نیست. به منظور رفع این مشکل، پایان نامه حاضر قصد دارد تا امکان پذیر بودن ارزشیابی گروهی پویا برای آموزش گرامر را بررسی کند. روش استفاده شده شامل پیش آزمون، آموزش، پس آزمون و پس آزمون به تاخیر افتاده می باشد. پس از گرداوری 30 دانش اموز دختر همگن که از میان 70 دانش آموز دختر دبیرستان سال دوم که همگی بین 16-18 سن و فارسی زبان بودند انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش (اموزش بر اساس ارزشیابی پویا) و گروه کنترل (اموزش بر اساس غیر ارزشیابی پویا) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل آزمون کت و سه آزمون یکسان ساخته شده گرامر بود که روایی و پویایی آن قبلا از طریق مطالعه آزمایشی تایید شده بود. هر دو گروه ده جلسه ی یک ساعته که دوبار در هفته برگزار شدند آموزش دیدند. داده های جمع آوری شده هم از نظر کمی و هم از نظر میکروجنتیکلی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل عملکرد چشمگیرتری داشته است. یافته ها همچنین نشان داد که ارزشیابی گروهی پویامی تواند منجر به فرایند بلند مدت در یاد گیری گرامر شود. تجزیه و تحلیل میکروجنتیکلی دادهای بدست آمده نشان داد که ارزشیابی گروهی پویا به طور خاص می تواند تواناییهای در حال رشد را شناسایی و ان ها را به طور موثر بهبود ببخشد. یافته های بدست امده با توجه به نظریه ی فرهنگی اجتماعی و سهمی که یافته های تحقیق حاضر در اموزش و ارزشیابی گرامر دارند بحث می شوند.